[262]

دو سه روز اخیر که یکمی آروم بودم نسبت به روزای قبل، بچه ها میگفتن :" توروخدا حالا که سگ افسردگی مارو خورده، فقط تویی که مثل نوری اینجا، تو خوب باش همیشه." بخوام از موقعیت شغلی ام بگـم توی پروژه اینجـا وضعیت من مثل رئیس جمهور جدیدی هس که فعلا باید خراب کاری های قبلی و کارهای عقب مونده رو سروسامون بده و بتونه به وضعیت صفر مطلق برسونه و بعد بتونه بتابـم.راستش رو بگـم دید ِ بچه ها بکل منفی بود از اول ورودم الخصوص بابت سنم فکر میکردن دید بالا به پایین دارم ولی هرچی گذشت این دید بهبود یافت و تقریبا الان وضعیت مطلوب شده، به قول تیم لیـدر ام ازاینجا به بعد دیتاساینتیست شرکت قرارع معجزه خلق کنه با ابزار آلات ِ هوش مصنوعیش :)) .حس رضایت از صبح درونم بیداد می کنه 3>. انرژی ـم خوب که می شه می تونم به کار، درس و عشق ُ زندگی ام سروسامون بدم. گـاهی حس میکنم اون انـرژی و حال خوبـم رو خدا بهم بخشیـده تا بتونـم گسترشش بدم. این حس رو خیلی دوست دارم. بنظرم امروز می تونم یک کاری بزرگی تو زندگیم شـروع کنم. [262]...ادامه مطلب

"初心者の心 "یا همون «ذهن ِ آغازگر» [262]...ادامه مطلب

گفتیم نمی‌گذره! گذشتگفتیم مگه می‌شه؟شدگفتیم محال ممکنه!ممکن بودگفتیم باورم نمی‌شه! باورمون شدگفتیم نمی‌گذرم! گذشتیمگفتیم نمی‌بخشم! بخشیدیمگفتیم حرف می‌زنم! سکوت کردیمگفتیم از پسش برنمیایم! اومدیمگفتیم دیگه طاقت نمیارم! طاقت آوردیمگفتیم تنهایی‌ مگه می‌شه؟ تنهایی شدهرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگه‌ای شدباور پشت باور یا قوی تر شدیا نابود شد و از بین رفتاین شدن و نشدن‌ها؛ شد تا بشینیم گوشه‌ی زندگیپا رو پا بندازیمبزنیم رو شونه‌ی خودمونافتخار کنیم که میونِ این شدن ها و نشدن هاتبدیل به آدم بهتری شدیم برای این‌ دنیا 🔮 [262]...ادامه مطلب

من از حق حقوقم نمی‌گذرم! حق ندارع کسی حق منو زیر پاش بزاره، از دیروژ فدراسیون و رئیس سبک منو شناختن تا امروز که با رئیس خود کاراته صحبت کردم :)))) دیروز رئیس سبک خودم میگفت نه خوشم اومد از پیگیریت بیا باهم کار کنیم :)) از اینکه با هر سختی شده پیگیری میکنم، لذت می برم... امیدوارم هفته بعدی؛ با یک نتیجه طلایییییی جهانمو غرق شادی و جشن کنم [262]...ادامه مطلب

هفته پیش باهمه چالش هاش خوب گذشت، تیک رضایت رو میتونم کنارش سبز کنم. باهمه بی تجربگی هام توی حوزه آشپزی و خونه داری تونستم رو سفید بیرون بیام و عمه شدن ارزش همه این سختی هارو داشت. درس هامو خوندم، پروژه ها خوب پیش رفتند، 14 ساعت ورزش داشتم، همیشه چای تازه دم داشتیم از عصر، غذا و سالاد و نون تازه آرزو پز حاضر بود. تنقلات سالم و دمنوش همینطور، تا جایی که رسیدم خونه رو مرتب نگه داشتم،خرید خونه رو کامل از پسش براومدم ، بوی تمیزی و ملافه های تمیز روی تختی ، اتو زدن لباس ها توی جمعه خودنمایی می کرد. منی که تابحال لیست خریدم فقط لوازم بهداشتی و آرایشی، قهوه دمنوش ، لوازم تحریر بود، حالا حواسم به مواد غذایی سالم تازه بود. مراقبت از گُل ها لابلای درس ُ کارم خیلی حس شگفت انگیزی داشت. ترسـم از آینده صفر شد. من می تونم از پس همه چیز بربیـام پس. بلکـه آینده دو نفری قراره انجام بدیم.. خونه ی ِ نارنجی رو پُر از رنگ زندگی و عشق کنیم.فکر آشپزخونه ایی که عطر ِ کتلت روی گاز با چای هلدار پیچیده، توی خونه ایی که پُر از رنگ سفیدُ نارنجی ُ سبز هست، روی میزش همیشه گُل تازه هست، سازهای کنار کتابخونه و موسیقی فرانسوی که درحال پخشـه.. دیوانه وارجذاب ِ برام دلبر... [262]...ادامه مطلب

چندتا پنج اسفند شد که مهندس هستی خانم؟ یادمه از دوم دبیرستان که رشته ریاضی فیزیک انتخاب کردیم، همدیگه رو مهندس صدا می زدیم ولی الان بگی مهندس ناراحت می شم :)) فقط خانم دکتر:))) امروز صحبت های پرفسور دامبلدور و راجع به پژوهش وتحصیلات تکمیلی خیلی حس خوبی بهم داشت مثل وصل کننده حس شیرین ِ رویاهای نوجونی ام با امروزم بود. انرژی که به رگ های من تزریق می شن، شیرین مثل مارشملوی که توی دهن آب می شـه.. روی اَبرها قدم می زنم و سرشونه هامو صاف میکنم و خوشحال از جایی که هستـم. امروز بحث اول بودن و برند بودند رو داشتیم، استاد معتقد که اول شدن یعنی باخت، تو باید اول بشی ولی باورکن دومی، تا دلیلی بر ادامه مسیر داشته باشی تا خلاقیت درونت بجوشـه. تعدادمقاله ها و کتاب هات بیشتر بشن. نه فقط درس بخونی، پیاده سازی کن..من جایی که هستم، کسی که هستم و مشغله های توی فکرم رو دوست دارم. قدرت ِ درونی ام، جسم ُ روح ام دقیقا همون مسیری رو کـه آرزو داشتم رو طی می کنن.. من همون مهندس ِ خوشبختی ام کـه حتی فکرش رو نمیکردم تو پروژه همین انتخابات اخیر دخیل بشم. راستش امروز به پاس همه زحمت هایی که کشیدم افتخار میکنم.روز ِ مهندس مبـارکآ . شب ِ نیمه یِ شعبانم که هس:)) چی بهتر ازاین؟ [262]...ادامه مطلب

حماقت بزرگی است که آدمی به منظور برنده شدن در بیرون، در درون ببازد..یکی از بچه های بلاگفا(فاطمه عزیزم 3> ) بهم پادکست "رود" رو معرفی کرد،مجتبی شکوری اسطوره بزرگی بوده بـرام همیشـه، ترکیبش با سروش صحت رو خیلی دوست داشتم و دارم، هنوز کامل کتاب باز رو تموم نکردم راستی.. ولی خیلی وقت بود صداش رو گوش نداده بودم، پادکست رادیو راه رو خیلی وقته گوش نمی دم، طولانی بودن اپیسـود هاش یکمی باعث رنجش من شده بود، ولی حالا که مسیر یکمی طولانی شده برام دوباره به سمت این اسطوره بزرگ برگشتم. امروز قسمت نهـم رو گوش می دادم(هنوز تموم نشـده) لـذت دوعالمـه برام، صحبت های بی نهایت زیبای این مَـرد رو گوش بدم. وقتایی که توی اوج شلوغی ام، ایرپاد رو درمیـارم و به دنیـای پادکست هـا می رسـم. صبح ها توی گرگ و میش ،کتاب هایی که معرفی میکنه رو میخونم . آرزو این زندگی رو خیلی دوست داره، باهمه سختی ها هنـوزم کلی اُمید درونش جوونه می زنه هرروز، باید ادامه بدم. اینروزا از سطحی بودن به عمیق ترین نقطه دارم شیرجـه می زنم.با تمرکز بیشـتر.. من برای چند سال بعد پلن های بزرگی دارم ... دیشب قبل خواب قول دادم یک دوره فشـرده بزارم، یک لول آپ جدید. اینارو سرصُبحی می نویسم تا بیشتر پایبند حرفام باشـم و جسارتم رو تقویت کنم . راستش امروز این جملـه ایی که اول نوشتم لابلای دنیا دنیا حرف توی پادکست رود بود،حس کردم باید بنویسم ازش و بگـم گوش بدیدش ،حال ِ روح تون خوب نمیشـه، بلکـه عمیق تر میشید در عمق لحظـه هاتون و بعد مدتی از خودتون بابتش تشکر فراوانی خواهیـد کرد.بـاورکن زندگی باهمه خاکستری بودنش ارزشش ُ داره ☕ [262]...ادامه مطلب

آزمون ِ دان ِ یک ، بهمن مـاه برگزار می شـه :))) باورتون می شـه؟ خیلی خوشحالم >>> دنیـا به تلاش هام نگـاه کرد، سنسی هرچندسرسنگیـن برخورد کرد ولی همینکـه توی گروه آزمونی ها ادد کرد،خارق العاده س برام. مرضیـه میگـه؛ تو الان 5 ماهه داری هرروز سرسختانه تر ازهمیشه ورزش میکنی، هرچقدر هم ازت دلگیر باشه و ناراحت باز نمیخواد از دستت بده، امتیاز تو توی لیست کل آزمون دهنده های کشور باعث میشـه دنبال مربیت باشن که کی هست، این مسئله مثل یک مشکل خانوادگی هست، هرچی هس توی خونه س ولی وقتی توی اجتماع یا فامیل دربیای ،هیچوقت کسی نمیفهمه!.. به خودم اومدم دیدم دنیـا هم میبینه برای همه وجه ها تلاش میکنم، آستینش رو بالـا زد...آخیش. خدایـا شکرت. [262]...ادامه مطلب

وایب ِ خوب شنبـه اونجـاییی که یـه سری تسک سخت توضیح میداد و میگفت ممکن متوجه نشی اشکال نداره و رو هـوا مطالب رو زدم، همونجـا اول صُبح تو صورتـم نگـاه کرد و گفتـن"باهوشی از چشمـات می باره، ضریب هوشیت چنده لعنتی؟ " حس ِ بینهایت خوبی درونم جـاری شد. مهربونی آدم ها بی نهایت ستودنی هست برام. روزم سـاخته شد. بریم بسـازیم این هفـته رو؟!（￣︶￣）

[262]...

دیشب بقـدری سروصدای فیلم آزارم داد،کلا سورئال و هرچی بود نبود رو زیـرسوال بردم.نگرانی و آشفتگی فکری ام باعثش شده بود، حالا از دیشب دلبر سعی داشت از اول بگـه کاش نگـاه نمیکردی، اصلا مهم نیس، علاقه ات نیست خب.. ولی هرچی بیشترگذشت و آروم شدم.به این باور رسیدم، فیلم های این ژانر رو خیلی می بینم و اتفاقاً علاقه ام زیاد نشون دادم. مثلاً همین کـار آخر سروش صحت،"مگه هرتاعمرچندتا بهاره؟" رو چقدر با اشتیاق میبینم. نه. هنوزم زود تصمیم میگیرم، هنوزم زود آشفته می شـم. دلیلش فکر میکنم انبوه زیاد کاری و درسی هس. هرچند اگر سرخودم خلوت کنم، کیفیت روزام کمتر میشه و دوس ندارم این چنین باشــم. لذت تو پروداکتیو بودن، تلاش و رشـد برای من اما این ری اکشن سریع نشون دادن توی کلافگی هام نگرانم کرده.. اما خوبیش می دونی اینکـه دلبر خیلی حواسش هس. همین اُوج دلگرمی روزام هس 3>درستش می کنیم.پی نوشت: توی نبود دوران کتاب باز، کارهای جذاب سروش صحت ببینم. از هنری بودنش، از قشنگی هاش، از نشون دادن زیبای ایران، اصفهان،کیش و همه عجیب غریبی هاش لذت ببریم. [262]...ادامه مطلب